رونيكارونيكا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

رونيكا فينگيلي

از شير گرفتن دلبرك ماماني

تصمیم داشتم که از شیر بگیرمت آخه به پایان ١٥ ماهگیت چیزی نمونده واسه  وقتی دیدم دای جون و زن دایی و مادر جان اومدن  اقدام کردم چون تو وقتی مادر جان و آنیتا رو میبینی دیگه طرفه من نمی آیی میدونم خیلی زود بود ولی خیلی بد غذا هستی و اصلا غذا نمیخوری مجبورم چنین کاری بکنم  خیلی شیر دوست داشتی ولی بالاخره موفق شدم تا دختر نازم رو از شیر بگیرم اولش خیلی ناراحت بودم خیلی دلم برات میسوخت قبلا  شب ها با شیرم می خوابوندمت ولی دیگه مجبور بودم  با شیر موز درست کردن گولت بزنم و اونقدر بغلم راه میرفتم و لا لا یی میگفتم تا آخرش خوابت میبرد ولی نصف شب ها زود به زود بیدار میشدی و گریه میکردی باز هم بغلم میگرفتم و میخ...
19 آبان 1392

دختر شيطون ديگه به من ميگي مانا

عزیزم الان جمعه عصر هستش وقت کردم که برات مطلب بنویسم یعنی از یه طرف وقت نمیکنم که بشینم جلوی کامپیوتر از طرف دی گه هر وقت هم که میشینم جلوی کامپیوتر تو نمیذاری با کامپیوتر کار کنم دوست داری بشینی بغلم و یا با ماوس بازی کنی یا دکمه های کیبردو فشار بدی الان هم که دارم این مطالب رو مینویسم تو لا لا کردی.    الان داره صدات میاد بیدار شدی باید برم .   عزیزم الان آوردمت بغلم نشستی و داری دکمه های کیبردو نگاه میکنی کم کم میخوای شلوغ کاری کني ...
19 آبان 1392

اي جان قربونت بره مامي

دخترم خیلی وقت بود که میخواستم شروع به نوشتن خاطراتت بکنم ولی وقت نمیکردم یعنی از بس مشغول تو شده بودم که فرصت نمی شد.ولی دیگه تصمیم گرفتم شروع کنم و تا اونجا که میتونم خاطراتتو بنویسم.  تو الان ۱۴ ماه و ۲۱ روزه ای  . نمیدونم الان که داری این مطالب میخونی چند سالته، کجایی، چی کار میکنی خانم شدی،و نمیدونم که من کنارتم یا نه؟؟؟؟   میخوام همین الان بهت بگم که از اینکه تو رو داریم خیلی خوشحالیم و خدا رو شاکریم از اینکه گلی مثل تو رو به ما هدیه کرده. ...
19 آبان 1392

در دل مامان با رونيكا

سلام دختر گلم ، امیدوارم هر وقت که این وبلاگ رو می‌خونی زندگی بر وفق مرادت باشه و سالم وسلامت باشی، عزیزترینم تو حالا داری بزرگ می‌شی و حسابی شیطون شدی من همیشه فکر می‌کردم هر چی بزرگتر بشی آروم‌تر می‌شی و کمتر اذیتم می‌کنی ولی برعکس شده و با بزرگتر شدنت شیطون تر و صد البته بامزه‌تر میشی تازگیا حرکات جدید می‌کنی خم می شی و دروازه درست می‌کنی و یهو چند دقیقه همونجوری می‌مونی و وقتی ما نگات می‌کنیم میخندی و خوشت میاد و این کار رو ادامه می‌دی یه کار بامزه‌ترت رونیکاجون عاشق تبلیغات تلویزیونی   هر موقع شروع میشه  هرجا که باشی سرجات می مونی و با تبلی...
19 آبان 1392
1